سلام مرد کوچولوی مامانی سلام پسر 25 روزه ی خودم دیگه نمیخواد حالتو بپرسم عزیز دلم چون لحظه به لحظه دارم لمست میکنم میبینمت جیگر مامانی اگه خدا تو رو بهم نمیداد چه کار میکردم ؟؟ خودت میدونی مامانی توی این شهر غریبه و مامانش پیشش نیست و تنهایی باید تو رو نگه داره البته بابا رامین به اندازه ی 1000 نفر کمک حالم هست اما صبح ها که تنهام یکم اذیت میشم البته تو دسته گل مامانی هستی و اذیت نمیکنی و بد قلق بازی در نمیاری اما تا مامانی عادت کنه یکم طول میکشه تو رو خدا مامانی رو ببخش تا یه سرفه میزنی بی هوا و بدون دقت از زمین بلندت میکنه محکم میزنه تو پشتت بخدا خیلی میترسم ... مامانی دور اون چشمهای نازت بگرده که همه زندگیم شده از همون...